9روز به 18 تیر باقی مانده است
من قرار نیست در مورد مسائل سیاسی بنویسم برای همین نمی گم که بازم داره جنبش انقلابی ایران(که بعضی ها فکر می کنند که توانسته اند آن را سرکوب کنند) بار دیگر توسط نیروهای فرصت طلب سزارین می شه.نمی نویسم که راست جهانی به کمک نیروهای داخلی و خارجیش باز هم می خواهد این حکومت را بدون اینکه به ساختار کلیش آسیبی وارد شود با حکومتی دیگر عوض کند.با این تفاسیر پس به من ربطی هم نداره که بگم میدان مبارزه رو برای نیروهای فرصت طلب خالی نگذاریم و به شدت پیگیر مطالبات خودمون باشیم.
یک نظر سنجی هم جنس دوم کرده است. در این نظر سنجی شرکت کنید.
دوشنبه، تیر ۰۹، ۱۳۸۲
شنبه، تیر ۰۷، ۱۳۸۲
آخر هفته سفر بودم جای همگی خالی.ذکریای دست ساز دایی و سالامی گوشت خوک ایتالیایی چه می چسبه امتحان کنید.
از ایناش که بگذریم توی روستا با مردی بر خورد کردم که مجنون بود. اینکه میگم مجنون واقعا بود چونکه همسرش با یک مرد دیگه فرار کرده بود و اون هم از دوری زنش دیوانه شده بودبیچاره دکترای ریاضی هم داشت.منم که عاشق اینطور آدما کلی با هاش گپ زذم.حسین(دایی)کلی برامون رباب زد و خوند. راکله هم کلی گیتار زد و ایتالیایی خوند منم مجبور شدم با این صدای نخراشیدم کلی بنان و مرضیه و ویگن بخونم(احتمالا بعد از رفتن من اونا هم رفتن دکتر اعصاب).
از ایناش که بگذریم توی روستا با مردی بر خورد کردم که مجنون بود. اینکه میگم مجنون واقعا بود چونکه همسرش با یک مرد دیگه فرار کرده بود و اون هم از دوری زنش دیوانه شده بودبیچاره دکترای ریاضی هم داشت.منم که عاشق اینطور آدما کلی با هاش گپ زذم.حسین(دایی)کلی برامون رباب زد و خوند. راکله هم کلی گیتار زد و ایتالیایی خوند منم مجبور شدم با این صدای نخراشیدم کلی بنان و مرضیه و ویگن بخونم(احتمالا بعد از رفتن من اونا هم رفتن دکتر اعصاب).
سهشنبه، تیر ۰۳، ۱۳۸۲
ابرها،آماس كرده از ساچمه باران است،چار گوش چمنزارهاي شسته را گوئي با خوابي آبي رنگ پوشانده اند.زمين آبله رو از چاله هاي گل آلود،عطر زندگي و بوي يادگارها را در شيارهاي چدني رنگ همراه دارد.
گوي شنگرفي خورشيد از غرقاب و مانداب ها طفره مي زند،،بر پشت هاي كماني تكيه، با نگاهي اميد وار،شعاع هاي خود را مي افشاند.شاليزار كهربايي آشفته و خورشيد غروب در بستر.(این مال سفر اخیرم)
توي اين یک سال و اندی كه از نوشتن من توي بلاگ ميگذره موضوع هاي مختلفي رو ورق زدو-در اصل نوك زدم-اول بلاگم كاملا سياسي و ايدئولوژيك بود با يك نام ديگر،بعد از مدت كوتاه با اين فكر كه اين مقوله سايت هاي مختلف و زيادي داره اونجارو تعطيل كردم، بعد مدتي صرفا فمينيستي كه آنهم بعد از مدتي رها شد(نه كاملا چون اعتقاد راسخي در اين زمينه و ضرورتي بسيار در پرداخت به آن مي بينم) و حال از هر در سخني كه اين را بيشتر دوست مي دارم.گاهي تكه اي از فرهنگ،گاهي سفر نامه ـكه بسيار در سفرم ـ و گاهي نيم نگاهي به درون،دراين نوشته ها از ادبيات متفاوتي بهره مي برم ،ازنگارش سر دستي متون تا نوشتني با قاعده(من فكر مي كنم شايد آنها نيز بي قاعده باشد) عكسهايي دارم كه دوست دارم ديگران نيز آنان را ببينند –با هر عكسي خاطره اي و يادي در دل – مخلص كلام اينجا حسابي خر تو خره- شهر شهر فرنگه از همه رنگه بيا و تما شا كن –عزيز اينجا مثل توي دلم محشر كبري ست،مثل توي سرم پر از آهن پاره هاي عقايد و تفكرات درهم و برهمه.
گوي شنگرفي خورشيد از غرقاب و مانداب ها طفره مي زند،،بر پشت هاي كماني تكيه، با نگاهي اميد وار،شعاع هاي خود را مي افشاند.شاليزار كهربايي آشفته و خورشيد غروب در بستر.(این مال سفر اخیرم)
توي اين یک سال و اندی كه از نوشتن من توي بلاگ ميگذره موضوع هاي مختلفي رو ورق زدو-در اصل نوك زدم-اول بلاگم كاملا سياسي و ايدئولوژيك بود با يك نام ديگر،بعد از مدت كوتاه با اين فكر كه اين مقوله سايت هاي مختلف و زيادي داره اونجارو تعطيل كردم، بعد مدتي صرفا فمينيستي كه آنهم بعد از مدتي رها شد(نه كاملا چون اعتقاد راسخي در اين زمينه و ضرورتي بسيار در پرداخت به آن مي بينم) و حال از هر در سخني كه اين را بيشتر دوست مي دارم.گاهي تكه اي از فرهنگ،گاهي سفر نامه ـكه بسيار در سفرم ـ و گاهي نيم نگاهي به درون،دراين نوشته ها از ادبيات متفاوتي بهره مي برم ،ازنگارش سر دستي متون تا نوشتني با قاعده(من فكر مي كنم شايد آنها نيز بي قاعده باشد) عكسهايي دارم كه دوست دارم ديگران نيز آنان را ببينند –با هر عكسي خاطره اي و يادي در دل – مخلص كلام اينجا حسابي خر تو خره- شهر شهر فرنگه از همه رنگه بيا و تما شا كن –عزيز اينجا مثل توي دلم محشر كبري ست،مثل توي سرم پر از آهن پاره هاي عقايد و تفكرات درهم و برهمه.
دوشنبه، تیر ۰۲، ۱۳۸۲
نميدونم آيا كوهنوردي هست كه اين وبلاگ رو بخونه يا نه . ولي اگه يه روزي , روزگاري يه كوهنورد گذرش به اينجا افتاد , فكر كنم اگه يه نگاه به اينجا بندازه نه تنها ضرر نميكنه كه كلي هم سود مي بره .
اگه يه وقت به سرتون زد كه براي كوهنوردي برين دماوند , اين آدرس خيلي خيلي ميتونه كمكتون كنه . خودتون كه ميدونين هواي اين قله چقدر ناپايداره . در اين سايت وضعيت هواي دماوند در سه ارتفاع پيش بيني شده كه اغلب به واقعيت بسيار نزديكه . البته در صفحة اصلي بايد گزينة ( پيش بيني 1 تا سه روز ) را انتخاب كنيد . براي اطلاع از وضعيت كوه توچال هم ميتونين به اين آدرس مراجعه كنيد
اگه به دردتون خورد , لطفا دعا براي اموات ما فراموش نشه !!
مرجان
اگه يه وقت به سرتون زد كه براي كوهنوردي برين دماوند , اين آدرس خيلي خيلي ميتونه كمكتون كنه . خودتون كه ميدونين هواي اين قله چقدر ناپايداره . در اين سايت وضعيت هواي دماوند در سه ارتفاع پيش بيني شده كه اغلب به واقعيت بسيار نزديكه . البته در صفحة اصلي بايد گزينة ( پيش بيني 1 تا سه روز ) را انتخاب كنيد . براي اطلاع از وضعيت كوه توچال هم ميتونين به اين آدرس مراجعه كنيد
اگه به دردتون خورد , لطفا دعا براي اموات ما فراموش نشه !!
مرجان
شنبه، خرداد ۳۱، ۱۳۸۲
این عکسها کپی رایت داره ها!
منظ.ر از بریدن تصویر اینه که من یه دوربین دی وی کم دارم و این عکس ها رو از فیلم اون بریدم(دیگه بهتر از اینم بلد نیستم توضیح بدم)
منظ.ر از بریدن تصویر اینه که من یه دوربین دی وی کم دارم و این عکس ها رو از فیلم اون بریدم(دیگه بهتر از اینم بلد نیستم توضیح بدم)
جمعه، خرداد ۳۰، ۱۳۸۲
وقتی یک صف متخاصم درپیش رو داری هیچ گاه در اذهان عمومی آنان را از هم تفکیک نکن.
سال 76 را به یاد داشته باشیم.حالا هم میگن نیروی انتظامی خوبه این لباس شخصی ها بدن بسیجیا خوبن خلاصه که زرشک.
وحالا دست آورد خوبی هم به کف آوردند.نیروهای انتظامی با سلام و صلوات وارد دانشگاه شدند و دیگر هم خارج نخواهند شد.
کلی حالم بده پس بازم پراکنده گویی بخونین.
حلوا هم در کار نیست(بچه های کوه بخونن) کور خوندین خوب شدم .پس حالا حالا ها باید منو تحمل کنین.
سال 76 را به یاد داشته باشیم.حالا هم میگن نیروی انتظامی خوبه این لباس شخصی ها بدن بسیجیا خوبن خلاصه که زرشک.
وحالا دست آورد خوبی هم به کف آوردند.نیروهای انتظامی با سلام و صلوات وارد دانشگاه شدند و دیگر هم خارج نخواهند شد.
کلی حالم بده پس بازم پراکنده گویی بخونین.
حلوا هم در کار نیست(بچه های کوه بخونن) کور خوندین خوب شدم .پس حالا حالا ها باید منو تحمل کنین.
چهارشنبه، خرداد ۲۸، ۱۳۸۲
انقلاب 82 ي ايران
نشنال ريويو
16 ژوئن 2003
انقلاب ايران، سال 2003
جوّ تغيير رژيم فراهم شده است
كسي هرگز نميفهمد كه چه چيزي باعث ايجاد جرقهي يك انقلاب ميشود. بيشترين چيزي كه مي توان از يك تحليلگر خوب انتظار داشت تشخيص شرايطي است كه ماركسيستها ” موقعيت انقلابي “ ميناميدند، اما اندازهگيري عناصر فوقالعاده مهم آن امكانپذير نيست (و به همين علت است كه بهاصطلاحدانشمندان علوم اجتماعي هرگز در پيشبيني انقلابها موفق نبودهاند). زمان انقلاب كه فرا برسد تنها ميتوان بوي آن را احساس كرد، و انقلابيون اولين كساني هستند كه خبر ميشوند. آنان پوسيدگي و ترسي را كه از كريدورهاي قدرت ميآيد بو ميكشند. بوي خبردهندهاي را كه از زيرجامههاي رهبران محكوم به شكست ميآيد حس ميكنند. و تزلزل اراده و انگارهي در حال شكلگيري واكنش توأم با وحشت آنان را احساس ميكنند.
آن بوها دارند آرام آرام فضاي ميدانهاي مركزي شهرهاي عمدهي ايران را فرا ميگيرند، و مردم را به نبرد متزايداً آشكاري با ملايان حاكم تحريك كردهاند. اكنون شش شب متوالي است كه تظاهرات در سراسر ايران آغاز شدهاست، و با آنكه گزارشگران غربي در آنجا شديداً دست و بالشان بسته است – رژيم همهي حبرنگاران و عكاسان را از حضور در محوطههاي تظاهرات منع كردهاست، و از اينرو ” گزارشها “ معمولاً هميشه برپايهي اطلاعات دست دوماند – و با آنكه ظاهراً هيچ گزارشگر غربياي نيست كه خبرها را حتي از بيرون تهران پوشش دهد، چندين حقيقت به طور چشمگيري روشن است.
اول آنكه تظاهركنندگان صرفاً ” دانشجو “ نيستند ( اين واژه به خودي خود از نظر معنايي تا حدي گمراهكننده است، زيرا بسياري از آنان در سنين سي و چهل سالگياند). برخي از تخمينها حاكي از آن اند كه 90 درصد تظاهركنندگان غيردانشجو هستند.
دوم، رژيم عصبي است، و در واكنش دچار اشتباه قضاوت شد. اين شرايط واكنش زمخت گورباچف را نسبت به تظاهرات ليتواني در اواخر دوران شوروي به خاطر من ميآورد. به حد كافي سرباز به آنجا فرستاد اما صرفاً براي خشمگين كردن ليتوانياييها كافي بودند نه براي پايان دادن به اعتراضات. ملايان تهران نيز درست همان كار را كردند، سركشترين و بيانضباط ترين اعضاي نيروهاي امنيتي لباس شخصي، يعني بسجيها را به جان تظاهركنندگان انداخت. اما تظاهركنندگان به نحو كارآمدي مقاومت كردند، كه باعث شد روحيهي نيروهاي دموكراتيك به حد بسيار زيادي بالا برود. در مورد يكشنبه شب، رژيم برخي از گروههاي ضربت سپاه را وارد صحنه كرده بود كه كارايي بيشتري داشتند، اما احتمالاً كنترل اوضاع از دست آنها نيز خارج شدهاست.
سوم، حملات بيرحمانه به تظاهركنندگان ( دانشجويان دختر را از پنجرههاي خوابگاه به بيرون پرت كردند، و نجات يافتگان را در حالي كه بر سطح خيابان خوابانده بودند به طور وحشيانهاي كتك زدند) باعث شد نيروي انتظامي برعليه بسيج مداخله كند، و اين يك بار ديگر نشان داد كه رژيم براي سركوب جنبش آزاديخواهانه نميتواند روي نيروهاي امنيتي خودش حساب كند. اين مسئله يكي از دلايل اوليهي بوي ترسي است كه از مسجدها و كاخهاي ملايان ميآيد.
چهارم، و شايد مهمتر از همه، تظاهرات ضدرژيم به تهران محدود نميشود. به عنوان مثال، يكشنبه شب، بزرگترين تظاهرات -- در سراسر كشور – ظاهراً در اصفهان صورت گرفت (فردي كه مرا مطلع كرد گفت تقريباً همهي شهر برضد رژيم يسيج شده يودند)، و اعتراضات ديگري نيز در مشهد، شيراز (جايي كه سه نفر دانشگاهي را روز پنجشنبه به دنبال ”اعتراف “ ي كه به زور از يك نوجوان 14 ساله گرفته بودند به زندان انداختند) و اهواز صورت گرفت. اين مسئله به گونهاي مضاعف حائز اهميت است، زيرا هم خصوصيت ملي شورش را نشان ميدهد، و هم اينكه اصفهان از نظر تاريخي كانون جنيشهاي انقلابي بوده است (و درواقع برخي از تندترين منتقدان رژيم در اصفهان و از اصفهان هستند).
پنجم، اقدام رهبران رژيم به نحو بارزي فاقد انسجام است. در حالي كه رهبر اعلي خامنهاي و وزير اطلاعات يونسي آمريكا را به تأمين مالي اين شورش متهم كردند، مرد قدرتمند رژيم، رفسنجاني آشكارا براي جنگ با تروريزم به آمريكا پيشنهاد همكاري داد. او اعلام كرد كه ايران اطلاعات فراواني در مورد گروههاي تروريستي گوناگون دارد و حاضر است در مقابل برخورد دوستانهتر آنها را در اختيار آمريكا بگذارد. به زبان سادهتر، ميخواهد براي بقاي خودش مذاكره كند. از سوي ديگر، رئيس مجلس، مهدي كروبي، درخواست كرد كه يونسي به طور مستند به ادعاي رژيم در مورد اينكه آمريكا به مسئولين دولتي رشوه دادهاست رسيدگي كند، و تهديد كرد كه در صورتي كه وزير اطلاعات تحقيقات همه جانبهاي را در اين مورد به عمل نياورد او را مورد استيضاح قرار خواهد داد. مسلم است كه كروبي يك مقام اسمي است، اما تمايل او به اينكه رژيم را آشكارا و به طور ملودراماتيك به چالش بگيرد حاكي از عزم راسخ مخالفان و بياعتنايي موجود به رهبري است.
ششم، خشونت فزايندهاي برعليه رژيم وجود دارد. ديگر سخن از تظاهرات آرام برعليه رژيم در ميان نيست. اعتراض كنندگان ميدانند كه با تفنگ، چماق، كارد، قمه و زنجير مورد حمله قرار خواهند گرفت، و آنها نيز با كوكتل مولوتف و تفنگهاي خودشان واكنش نشان ميدهند. در برخي از درگيريهاي خياباني اخير، تظاهركنندگان سيمهايي را در عرض خيابان كشيده بودند تا باعث زمين خوردن بسيجيهاي موتورسوار شوند.
رژيم واقعاً گير افتاده است. آخوندها ميدانند كه مردم از آنها متنفرند – حتي خبرنگار خجول كريستين ساينس مانيتور در تهران هم ميگويد 90 درصد ايرانيان خواستار تغيير دموكراتيك، و 70 درصد خواستار تغيير بنيادياند – و اين را نيز ميدانند كه ابزارهاي سركوب خودشان براي برخورد با قيام تودهاي ناكافي است. بسياري از رهبران نيروهاي مسلح آشكارا گفتهاند كه اگر جنگ داخلي رودررويي رخ دهد طرف مردم را ميگيرند. اعضاي برخي نهادهاي قدرتمند كشور گفتهاند بر اين باورند كه بيش از نيمي از اعضاي سپاه در صورت بروز رودررويي از مردم حمايت خواهند كرد. از اين رو است كه ملاها براي سركوب تظاهرات مردم مجبور به وارد كردن جانيان خارجي شدهاند – كه در مطبوعات مردمي ” عربهاي افغاني “ توصيف ميشوند.
در آن سوي مانعها نيروهاي طرفدار دموكراسي ظاهراً از نقطهي عدم بازگشت عبور كردهاند. ميدانند كه اگر اكنون توقف كنند، بسياري از آنان در معرض شكنجههاي وحشتناك و اعدام خودسرانه قرار خواهند گرفت. بعيد به نظر ميرسد كه خامنهاي و رفسنجاني فرايند صلحي داخلي را در پيش گيرند. ملايان كه بوي پوسيدگي را در درون رژيم حس كردهاند، نوميدانه هواي محوطههاي دانشگاهي و خانه و محل كار ساير رهبران قيام را براي يافتن همان رايحه بو مي كشند.
طيق معمول، پرزيدنت بوش در تحسين مبارزان راه آزادي و محكوم كردن سركوب در ايران سنگ تمام گذاشت. و وزارت خارجه نيز از طريق سخنگويش ريچارد باوچر با كلمات مشابهي سخن گفت. خوب ميشد اگر ظرف چند روز آينده وزير خارجه پاول و معاونش ريچارد آرميتيج از پرستيژ خود آشكارا براي دموكراسي (و همينطور تغيير رژيم) مايه مي گذاشتند. به سبب فقدان سياست رسمي در مورد ايران انتقادات قابل ملاحظهاي به دولت وارد شدهاست – از جمله توسط خود من – اما به نظر ميرسد كه سياست امريكا در مورد ايران توسط خود رئيس جمهور فرموله شده است. اكنون بايد اطمينان حاصل كند كه كل گروه ’كر از روي كتاب دعاي او همخواني ميكنند.
علت ناكامي در توافق بر سر حمايت آشكار واشنگتن از دموكراسي در ايران تا حدي ناشي از فقدان اطلاعات درست از درون ايران، و نتيجتاً فقدان تحليل دقيق است. در اين مرحله، در مورد ناكامي جامعهي اطلاعاتي در به دست آوردن تصوير دقيقي از نيروهاي فعال در ايران كاري نميتوان كرد. براي اين مسئله نبايد CIA ي فعلي، يا رهبر مقبول آن، جورج تنت را ملامت كرد. حقيقت آن است كه آمريكا از ايام انقلاب 1979 كه باعث بركناري شاه و به قدرت رسيدن ملايان نامطبوع شد تاكنون در مورد ايران اطلاعات پوسيدهاي داشتهاست. اما با وجود اين هيچ عذروبهانهاي براي بدفهميدن تغيير انقلابياي كه بر تفكر نهادهاي اطلاعاتي و ديپلماتيك حاكم است وجود ندارد.
كساني كه از مرحله پرتاند بر اين باورند كه انقلاب دموكراتيك در ايران نامحتمل است زيرا نيروهاي انقلابي فاقد رهبر فرهمندند – والسا، هاول، روبسپير، جفرسون ندارند – و بدون وجود رهبر انقلاب انقلابي رخ نميدهد. ژرفانديشان ما ميترسند اگر از شورشيان پشتيباني كنيم، با خطر تكرار قيامهاي ناكام لهستان و مجارستان دهههاي 1950 و 1960 مواجه شويم.
اما ايران امروز يه هيچ روي با اروپاي مركزي نيم قرن پيش، يا از اين نظر با فرانسه يا آمريكاي انقلابي قرن هيجدهم، يا روسيهي در ’شرف انقلاب بلشويكي قابل مقايسه نيست. در تمام آن موارد، انقلابيون اقليتي متمايز بودند، و تنها تركيبي از رهبريِ ديناميك و حمايت خارحي ميتوانست آن رژيمها را ساقط كند. در ايران امروز، انقلابيون متشكل از اكثريت عظيمي از جمعيتاند، در حالي كه خودكامگان تنها از حمايت ناچيزي برخوردارند. از اين رو، مردم ايران سرنوشتشان در دست خودشان است. آنان روياي مشتركي براي آزادي دارند، و تنها نياز دارند كه آن را مبدل به رسالتي براي آزادي خود كنند.
و بالأخره اينكه، تحليلگران ما بايد هنگامي كه دربارهي فقدان رهبران انقلابي در ايران امروز سخن ميگويند كمي بيشتر تعادل به خرج دهند. جنبش دموكراسي سالها است كه در ايران در حال نمو بودهاست، و بهروشني حمايت تودهاي را جلب كردهاست. چنين امري بدون رهبريِ خوب رخ نميدهد. رهبران وجود دارند، منتها ما با چهرهها و نامهايشان آشنا نيستيم. اما اگر به اصول راهنمايانه خودمان عمل كنيم، و انقلاب دموكراتيك آغاز شده در خيابانهاي ايران را پشتيباني كنيم – و در صورتي كه شتاب انقلابي كماكان از قوت كنوني خود برخوردار باشد – به زودي زود آنان را خواهيم شناخت.
نشنال ريويو
16 ژوئن 2003
انقلاب ايران، سال 2003
جوّ تغيير رژيم فراهم شده است
كسي هرگز نميفهمد كه چه چيزي باعث ايجاد جرقهي يك انقلاب ميشود. بيشترين چيزي كه مي توان از يك تحليلگر خوب انتظار داشت تشخيص شرايطي است كه ماركسيستها ” موقعيت انقلابي “ ميناميدند، اما اندازهگيري عناصر فوقالعاده مهم آن امكانپذير نيست (و به همين علت است كه بهاصطلاحدانشمندان علوم اجتماعي هرگز در پيشبيني انقلابها موفق نبودهاند). زمان انقلاب كه فرا برسد تنها ميتوان بوي آن را احساس كرد، و انقلابيون اولين كساني هستند كه خبر ميشوند. آنان پوسيدگي و ترسي را كه از كريدورهاي قدرت ميآيد بو ميكشند. بوي خبردهندهاي را كه از زيرجامههاي رهبران محكوم به شكست ميآيد حس ميكنند. و تزلزل اراده و انگارهي در حال شكلگيري واكنش توأم با وحشت آنان را احساس ميكنند.
آن بوها دارند آرام آرام فضاي ميدانهاي مركزي شهرهاي عمدهي ايران را فرا ميگيرند، و مردم را به نبرد متزايداً آشكاري با ملايان حاكم تحريك كردهاند. اكنون شش شب متوالي است كه تظاهرات در سراسر ايران آغاز شدهاست، و با آنكه گزارشگران غربي در آنجا شديداً دست و بالشان بسته است – رژيم همهي حبرنگاران و عكاسان را از حضور در محوطههاي تظاهرات منع كردهاست، و از اينرو ” گزارشها “ معمولاً هميشه برپايهي اطلاعات دست دوماند – و با آنكه ظاهراً هيچ گزارشگر غربياي نيست كه خبرها را حتي از بيرون تهران پوشش دهد، چندين حقيقت به طور چشمگيري روشن است.
اول آنكه تظاهركنندگان صرفاً ” دانشجو “ نيستند ( اين واژه به خودي خود از نظر معنايي تا حدي گمراهكننده است، زيرا بسياري از آنان در سنين سي و چهل سالگياند). برخي از تخمينها حاكي از آن اند كه 90 درصد تظاهركنندگان غيردانشجو هستند.
دوم، رژيم عصبي است، و در واكنش دچار اشتباه قضاوت شد. اين شرايط واكنش زمخت گورباچف را نسبت به تظاهرات ليتواني در اواخر دوران شوروي به خاطر من ميآورد. به حد كافي سرباز به آنجا فرستاد اما صرفاً براي خشمگين كردن ليتوانياييها كافي بودند نه براي پايان دادن به اعتراضات. ملايان تهران نيز درست همان كار را كردند، سركشترين و بيانضباط ترين اعضاي نيروهاي امنيتي لباس شخصي، يعني بسجيها را به جان تظاهركنندگان انداخت. اما تظاهركنندگان به نحو كارآمدي مقاومت كردند، كه باعث شد روحيهي نيروهاي دموكراتيك به حد بسيار زيادي بالا برود. در مورد يكشنبه شب، رژيم برخي از گروههاي ضربت سپاه را وارد صحنه كرده بود كه كارايي بيشتري داشتند، اما احتمالاً كنترل اوضاع از دست آنها نيز خارج شدهاست.
سوم، حملات بيرحمانه به تظاهركنندگان ( دانشجويان دختر را از پنجرههاي خوابگاه به بيرون پرت كردند، و نجات يافتگان را در حالي كه بر سطح خيابان خوابانده بودند به طور وحشيانهاي كتك زدند) باعث شد نيروي انتظامي برعليه بسيج مداخله كند، و اين يك بار ديگر نشان داد كه رژيم براي سركوب جنبش آزاديخواهانه نميتواند روي نيروهاي امنيتي خودش حساب كند. اين مسئله يكي از دلايل اوليهي بوي ترسي است كه از مسجدها و كاخهاي ملايان ميآيد.
چهارم، و شايد مهمتر از همه، تظاهرات ضدرژيم به تهران محدود نميشود. به عنوان مثال، يكشنبه شب، بزرگترين تظاهرات -- در سراسر كشور – ظاهراً در اصفهان صورت گرفت (فردي كه مرا مطلع كرد گفت تقريباً همهي شهر برضد رژيم يسيج شده يودند)، و اعتراضات ديگري نيز در مشهد، شيراز (جايي كه سه نفر دانشگاهي را روز پنجشنبه به دنبال ”اعتراف “ ي كه به زور از يك نوجوان 14 ساله گرفته بودند به زندان انداختند) و اهواز صورت گرفت. اين مسئله به گونهاي مضاعف حائز اهميت است، زيرا هم خصوصيت ملي شورش را نشان ميدهد، و هم اينكه اصفهان از نظر تاريخي كانون جنيشهاي انقلابي بوده است (و درواقع برخي از تندترين منتقدان رژيم در اصفهان و از اصفهان هستند).
پنجم، اقدام رهبران رژيم به نحو بارزي فاقد انسجام است. در حالي كه رهبر اعلي خامنهاي و وزير اطلاعات يونسي آمريكا را به تأمين مالي اين شورش متهم كردند، مرد قدرتمند رژيم، رفسنجاني آشكارا براي جنگ با تروريزم به آمريكا پيشنهاد همكاري داد. او اعلام كرد كه ايران اطلاعات فراواني در مورد گروههاي تروريستي گوناگون دارد و حاضر است در مقابل برخورد دوستانهتر آنها را در اختيار آمريكا بگذارد. به زبان سادهتر، ميخواهد براي بقاي خودش مذاكره كند. از سوي ديگر، رئيس مجلس، مهدي كروبي، درخواست كرد كه يونسي به طور مستند به ادعاي رژيم در مورد اينكه آمريكا به مسئولين دولتي رشوه دادهاست رسيدگي كند، و تهديد كرد كه در صورتي كه وزير اطلاعات تحقيقات همه جانبهاي را در اين مورد به عمل نياورد او را مورد استيضاح قرار خواهد داد. مسلم است كه كروبي يك مقام اسمي است، اما تمايل او به اينكه رژيم را آشكارا و به طور ملودراماتيك به چالش بگيرد حاكي از عزم راسخ مخالفان و بياعتنايي موجود به رهبري است.
ششم، خشونت فزايندهاي برعليه رژيم وجود دارد. ديگر سخن از تظاهرات آرام برعليه رژيم در ميان نيست. اعتراض كنندگان ميدانند كه با تفنگ، چماق، كارد، قمه و زنجير مورد حمله قرار خواهند گرفت، و آنها نيز با كوكتل مولوتف و تفنگهاي خودشان واكنش نشان ميدهند. در برخي از درگيريهاي خياباني اخير، تظاهركنندگان سيمهايي را در عرض خيابان كشيده بودند تا باعث زمين خوردن بسيجيهاي موتورسوار شوند.
رژيم واقعاً گير افتاده است. آخوندها ميدانند كه مردم از آنها متنفرند – حتي خبرنگار خجول كريستين ساينس مانيتور در تهران هم ميگويد 90 درصد ايرانيان خواستار تغيير دموكراتيك، و 70 درصد خواستار تغيير بنيادياند – و اين را نيز ميدانند كه ابزارهاي سركوب خودشان براي برخورد با قيام تودهاي ناكافي است. بسياري از رهبران نيروهاي مسلح آشكارا گفتهاند كه اگر جنگ داخلي رودررويي رخ دهد طرف مردم را ميگيرند. اعضاي برخي نهادهاي قدرتمند كشور گفتهاند بر اين باورند كه بيش از نيمي از اعضاي سپاه در صورت بروز رودررويي از مردم حمايت خواهند كرد. از اين رو است كه ملاها براي سركوب تظاهرات مردم مجبور به وارد كردن جانيان خارجي شدهاند – كه در مطبوعات مردمي ” عربهاي افغاني “ توصيف ميشوند.
در آن سوي مانعها نيروهاي طرفدار دموكراسي ظاهراً از نقطهي عدم بازگشت عبور كردهاند. ميدانند كه اگر اكنون توقف كنند، بسياري از آنان در معرض شكنجههاي وحشتناك و اعدام خودسرانه قرار خواهند گرفت. بعيد به نظر ميرسد كه خامنهاي و رفسنجاني فرايند صلحي داخلي را در پيش گيرند. ملايان كه بوي پوسيدگي را در درون رژيم حس كردهاند، نوميدانه هواي محوطههاي دانشگاهي و خانه و محل كار ساير رهبران قيام را براي يافتن همان رايحه بو مي كشند.
طيق معمول، پرزيدنت بوش در تحسين مبارزان راه آزادي و محكوم كردن سركوب در ايران سنگ تمام گذاشت. و وزارت خارجه نيز از طريق سخنگويش ريچارد باوچر با كلمات مشابهي سخن گفت. خوب ميشد اگر ظرف چند روز آينده وزير خارجه پاول و معاونش ريچارد آرميتيج از پرستيژ خود آشكارا براي دموكراسي (و همينطور تغيير رژيم) مايه مي گذاشتند. به سبب فقدان سياست رسمي در مورد ايران انتقادات قابل ملاحظهاي به دولت وارد شدهاست – از جمله توسط خود من – اما به نظر ميرسد كه سياست امريكا در مورد ايران توسط خود رئيس جمهور فرموله شده است. اكنون بايد اطمينان حاصل كند كه كل گروه ’كر از روي كتاب دعاي او همخواني ميكنند.
علت ناكامي در توافق بر سر حمايت آشكار واشنگتن از دموكراسي در ايران تا حدي ناشي از فقدان اطلاعات درست از درون ايران، و نتيجتاً فقدان تحليل دقيق است. در اين مرحله، در مورد ناكامي جامعهي اطلاعاتي در به دست آوردن تصوير دقيقي از نيروهاي فعال در ايران كاري نميتوان كرد. براي اين مسئله نبايد CIA ي فعلي، يا رهبر مقبول آن، جورج تنت را ملامت كرد. حقيقت آن است كه آمريكا از ايام انقلاب 1979 كه باعث بركناري شاه و به قدرت رسيدن ملايان نامطبوع شد تاكنون در مورد ايران اطلاعات پوسيدهاي داشتهاست. اما با وجود اين هيچ عذروبهانهاي براي بدفهميدن تغيير انقلابياي كه بر تفكر نهادهاي اطلاعاتي و ديپلماتيك حاكم است وجود ندارد.
كساني كه از مرحله پرتاند بر اين باورند كه انقلاب دموكراتيك در ايران نامحتمل است زيرا نيروهاي انقلابي فاقد رهبر فرهمندند – والسا، هاول، روبسپير، جفرسون ندارند – و بدون وجود رهبر انقلاب انقلابي رخ نميدهد. ژرفانديشان ما ميترسند اگر از شورشيان پشتيباني كنيم، با خطر تكرار قيامهاي ناكام لهستان و مجارستان دهههاي 1950 و 1960 مواجه شويم.
اما ايران امروز يه هيچ روي با اروپاي مركزي نيم قرن پيش، يا از اين نظر با فرانسه يا آمريكاي انقلابي قرن هيجدهم، يا روسيهي در ’شرف انقلاب بلشويكي قابل مقايسه نيست. در تمام آن موارد، انقلابيون اقليتي متمايز بودند، و تنها تركيبي از رهبريِ ديناميك و حمايت خارحي ميتوانست آن رژيمها را ساقط كند. در ايران امروز، انقلابيون متشكل از اكثريت عظيمي از جمعيتاند، در حالي كه خودكامگان تنها از حمايت ناچيزي برخوردارند. از اين رو، مردم ايران سرنوشتشان در دست خودشان است. آنان روياي مشتركي براي آزادي دارند، و تنها نياز دارند كه آن را مبدل به رسالتي براي آزادي خود كنند.
و بالأخره اينكه، تحليلگران ما بايد هنگامي كه دربارهي فقدان رهبران انقلابي در ايران امروز سخن ميگويند كمي بيشتر تعادل به خرج دهند. جنبش دموكراسي سالها است كه در ايران در حال نمو بودهاست، و بهروشني حمايت تودهاي را جلب كردهاست. چنين امري بدون رهبريِ خوب رخ نميدهد. رهبران وجود دارند، منتها ما با چهرهها و نامهايشان آشنا نيستيم. اما اگر به اصول راهنمايانه خودمان عمل كنيم، و انقلاب دموكراتيك آغاز شده در خيابانهاي ايران را پشتيباني كنيم – و در صورتي كه شتاب انقلابي كماكان از قوت كنوني خود برخوردار باشد – به زودي زود آنان را خواهيم شناخت.
دوشنبه، خرداد ۲۶، ۱۳۸۲
امروز - هفتاد و پنجمين سالروز تولد ارنستو چه گوارا - مبارزِ جهان وطنيِ زادة آرژانتين است .
چه گوارا , رفيق فيدل كاسترو و هم رزم او در انقلاب كوبا , براي سمبل بودن زاده شده بود .
( مرگ هر لحظه ممكن است ما را غافلگير كند . به او خوشامد بگوئيم , با اين ايمان كه فريادِ نبرد ما ممكن است به گوش شنونده اي خاص برسد و دست ديگري ممكن است از تفنگ ما بهتر استفاده كند )
يادش گرامي و راهش پر رهرو ...
مرجان
چه گوارا , رفيق فيدل كاسترو و هم رزم او در انقلاب كوبا , براي سمبل بودن زاده شده بود .
( مرگ هر لحظه ممكن است ما را غافلگير كند . به او خوشامد بگوئيم , با اين ايمان كه فريادِ نبرد ما ممكن است به گوش شنونده اي خاص برسد و دست ديگري ممكن است از تفنگ ما بهتر استفاده كند )
يادش گرامي و راهش پر رهرو ...
مرجان
یکشنبه، خرداد ۲۵، ۱۳۸۲
یکی از مواردی که یک خبر نگار یا یک عنصر سیاسی در عمل خود بایستی رعایت کندهمانا ارائه خبر(در خبرنگاران)و یا عمل سیاسی مناسب با شرایط روز(در سیاست مداران)در زمان مناسب و به هنگام است.
پس نتیجه می گیریم من متعلق به هیچ یک از دوگروهی که ذکر آن رفت نیستم چه حال که اخبار فراوانی از گوشه و کنار این مرز و بوم درباره جوش و خروش جوانان و مردم بوجود آمده است من ساکت می نشینم و فقط نظاره گر فعالیت های آنانم و هیچ خبر و یا مطلبی در این باره نمی نویسم و به جای آن از طبیعت و زببایی های آن می گویم.
پس نتیجه می گیریم من متعلق به هیچ یک از دوگروهی که ذکر آن رفت نیستم چه حال که اخبار فراوانی از گوشه و کنار این مرز و بوم درباره جوش و خروش جوانان و مردم بوجود آمده است من ساکت می نشینم و فقط نظاره گر فعالیت های آنانم و هیچ خبر و یا مطلبی در این باره نمی نویسم و به جای آن از طبیعت و زببایی های آن می گویم.
شنبه، خرداد ۲۴، ۱۳۸۲
جمعه، خرداد ۲۳، ۱۳۸۲
دو سال پیش جایی رفتم که آن هنگام گمان می کردم که تا پایان عمر جایی به زیبایی آنجا نخواهم دید ولی سخت در اشتباه بودم
یه جایی رفتم که فقط گل بود و سبزه گل هایی به رنگ آبی- زرد- بنفش- و قرمز یه دنیا گل با ساقه های بلند آن قدر بلند که کمرم می رسیدند تمام بدنم از گرد گل پوشیده شده بود
رود خانه ای از گل به دریاچه می ریخت و به موازات آن رودی خروشان از آب
آسمان با ماه و خورشیدش زمینو روشن کرده بودند
دریاچه کوه هایی به رنگ سفید در دلش داشت که با سخاوت به همه نشون می داد.
رقص علفها با ترانه های باد
آری این گیاهان از گنجشک ها و زنجره ها پرگوترند
و من با این گوشهای زمینی
سرود آسمان ها را می شنیدم
که با باران زرین خورشید
فرو می ریزد
در جان زمین ودر آنسوی کوهها
در صرف و نحو همه موجودات
در چکامه پر شور آتش فشان
در میانه موش ها و مورها
خلاصه که جای همه خالی اگر بر تنبلیم غلبه کنم چند عکس از اونجا براتون می زارم(البته هر وقت چاپ شد)
از تو دورم ای شهر
بامن اینجا
همه چیز است تمیز
آب مهتاب گیاه
آب می خواند اینجا آزاد
صخره می خندد در لذت خیس
از تو دورم
پری از هم همه مصنوع
تو چه می دانی آرامش چیست؟
تا من از خواب خزه
در سراشیبی مرطوب بگویم سخنی
...
فعلا که مجنون زیبایی اونجام تا بعد ببینیم چی میشه.
یه جایی رفتم که فقط گل بود و سبزه گل هایی به رنگ آبی- زرد- بنفش- و قرمز یه دنیا گل با ساقه های بلند آن قدر بلند که کمرم می رسیدند تمام بدنم از گرد گل پوشیده شده بود
رود خانه ای از گل به دریاچه می ریخت و به موازات آن رودی خروشان از آب
آسمان با ماه و خورشیدش زمینو روشن کرده بودند
دریاچه کوه هایی به رنگ سفید در دلش داشت که با سخاوت به همه نشون می داد.
رقص علفها با ترانه های باد
آری این گیاهان از گنجشک ها و زنجره ها پرگوترند
و من با این گوشهای زمینی
سرود آسمان ها را می شنیدم
که با باران زرین خورشید
فرو می ریزد
در جان زمین ودر آنسوی کوهها
در صرف و نحو همه موجودات
در چکامه پر شور آتش فشان
در میانه موش ها و مورها
خلاصه که جای همه خالی اگر بر تنبلیم غلبه کنم چند عکس از اونجا براتون می زارم(البته هر وقت چاپ شد)
از تو دورم ای شهر
بامن اینجا
همه چیز است تمیز
آب مهتاب گیاه
آب می خواند اینجا آزاد
صخره می خندد در لذت خیس
از تو دورم
پری از هم همه مصنوع
تو چه می دانی آرامش چیست؟
تا من از خواب خزه
در سراشیبی مرطوب بگویم سخنی
...
فعلا که مجنون زیبایی اونجام تا بعد ببینیم چی میشه.
سهشنبه، خرداد ۲۰، ۱۳۸۲
اعتصاب غذای پناهجويان ايرانی در بروکسل - بلژيک
در كشور بلژيك از تاريخ ( ۲۰۰۳/۶/۳جمعه)چندي از ايرانيان پناهنده كه تمامي مزايايشان را در اين كشور بخاطر جواب منفي اداره پناهندگي اين كشور از دست داده اند دست به
اعتصاب غذا زده اند .
اين ايرانيان كه تعداد آنها به ۱۶ نفر مي رسد از جمعه گذشته تا كنون با خوردن فقط آب اعتراض خود را به گوش مقامات اين كشور رسانده اند كه تاكنون هيچ فرد رسمي چه از اداره پناهندگي و چه از سازمان ملل حتي براي سركشي هم از جلو اين محل رد نشده اند كه جاي بسي تامل است در اينجا لازم به ذكر است كه ۸ نفر از اين ايرانيان زن مي باشند كه يكي از آنها باردار بوده كه در دو روز گذشته بخاطر عدم حركت نوزاد دو بار به بيمارستان اعزام گرديده است بقيه نيز در حال حاضر از وضعيت خوبي برخوردار نيستند اين اعتصاب غذا در شهر بروكسل و در كليسايي نزديك به ساختمان دادگستري بروكسل در حال برگذاري است ايرانيان مقيم بلژيك به حمايت اين ايرانيان بي پناه روز چهارشنبه در جلو اين كليسا از ساعت ۱۰ صبح تا ۱۰ شب بصورت تحصن گرد هم ميايند آدرس اين كليسا از اين قرار است
kerk van de miniemen
miniemenstraat 62
1000 brussel
در كشور بلژيك از تاريخ ( ۲۰۰۳/۶/۳جمعه)چندي از ايرانيان پناهنده كه تمامي مزايايشان را در اين كشور بخاطر جواب منفي اداره پناهندگي اين كشور از دست داده اند دست به
اعتصاب غذا زده اند .
اين ايرانيان كه تعداد آنها به ۱۶ نفر مي رسد از جمعه گذشته تا كنون با خوردن فقط آب اعتراض خود را به گوش مقامات اين كشور رسانده اند كه تاكنون هيچ فرد رسمي چه از اداره پناهندگي و چه از سازمان ملل حتي براي سركشي هم از جلو اين محل رد نشده اند كه جاي بسي تامل است در اينجا لازم به ذكر است كه ۸ نفر از اين ايرانيان زن مي باشند كه يكي از آنها باردار بوده كه در دو روز گذشته بخاطر عدم حركت نوزاد دو بار به بيمارستان اعزام گرديده است بقيه نيز در حال حاضر از وضعيت خوبي برخوردار نيستند اين اعتصاب غذا در شهر بروكسل و در كليسايي نزديك به ساختمان دادگستري بروكسل در حال برگذاري است ايرانيان مقيم بلژيك به حمايت اين ايرانيان بي پناه روز چهارشنبه در جلو اين كليسا از ساعت ۱۰ صبح تا ۱۰ شب بصورت تحصن گرد هم ميايند آدرس اين كليسا از اين قرار است
kerk van de miniemen
miniemenstraat 62
1000 brussel
دوشنبه، خرداد ۱۹، ۱۳۸۲
يك عاشقانة آرام – قسمت دوم
مگذار كه عشق , به عادتِ دوست داشتن تبديل شود !
مگذار كه حتي آب دادنِ گلهاي باغچه , به عادتِ آب دادنِ گلهاي باغچه بدل شود !
عشق , عادت به دوست داشتن و سخت دوست داشتنِ ديگري نيست , پيوسته نو كردنِ خواستني ست كه خود , پيوسته , خواهانِ نو شدن است , و ديگرگون شدن .
تازگي , ذاتِ عشق است , و طراوت , بافتِ عشق . چگونه مي شود تازگي و طراوت را از عشق گرفت , و عشق , همچنان , عشق بماند ؟
عشق , تن به فراموشي نمي سپارد – مگر يك بار براي هميشه .
جامِ بلور , تنها يك بار مي شكند . ميتوان شكسته اش را – تكه هايش را – نگه داشت . اما شكسته هاي جام , آن تكه هاي تيزِ برَنده – ديگر جام نيست .
احتياط بايد كرد . همه چيز كهنه ميشود و اگر كمي كوتاهي كنيم , عشق نيز . بهانه ها جاي حسَ عاشقانه را خوب مي گيرند .
مرجان
مگذار كه عشق , به عادتِ دوست داشتن تبديل شود !
مگذار كه حتي آب دادنِ گلهاي باغچه , به عادتِ آب دادنِ گلهاي باغچه بدل شود !
عشق , عادت به دوست داشتن و سخت دوست داشتنِ ديگري نيست , پيوسته نو كردنِ خواستني ست كه خود , پيوسته , خواهانِ نو شدن است , و ديگرگون شدن .
تازگي , ذاتِ عشق است , و طراوت , بافتِ عشق . چگونه مي شود تازگي و طراوت را از عشق گرفت , و عشق , همچنان , عشق بماند ؟
عشق , تن به فراموشي نمي سپارد – مگر يك بار براي هميشه .
جامِ بلور , تنها يك بار مي شكند . ميتوان شكسته اش را – تكه هايش را – نگه داشت . اما شكسته هاي جام , آن تكه هاي تيزِ برَنده – ديگر جام نيست .
احتياط بايد كرد . همه چيز كهنه ميشود و اگر كمي كوتاهي كنيم , عشق نيز . بهانه ها جاي حسَ عاشقانه را خوب مي گيرند .
مرجان
يك عاشقانه آرام ) نادر ابراهيمي ) – قسمت اول
عشق يك عكسِ يادگاري نيست . يك مزاحِ شش ماهه يا يكساله نيست . واقعيتِ عشق در بقاي آن است و حقيقتِ عشق در عمقِ آن . و اين هر دو در ارادة انساني ست كه ميخواهد رفعتِ زندگي را به زندگي باز گرداند . دختران و پسران بسياري را مي شناسم كه تمام هدفشان از طرحِ مسئلة عشق , رسيدن است . عجب جنجالي به پا ميكنند ! عجب درگير ميشوند ! اعتصاب غذا . تهديد به خود كشي . قرص هاي خواب آور . تهديد . سكوت . فرياد .... و سرانجام , رسيدن . مشكل امَا از همين لحظه آغاز ميشود . وقتي هدف اينقدر نزديك باشد – گرچه كمي هم دور به نظر ميرسد – بعد از زماني كه برق آسا ميگذرد , ديگر نميدانند چه بايد بكنند – با اولين شست و شويِ پرده ها , لب پر شدنِ بشقاب ها , بوي كهنگي گرفتن جهيز , مي مانند معطَل . قصد بي حرمتي به هم را كه ندارند . بي حرمتي , فرزند كهنگي ست , فرزند تكرار . اين را بايد مي دانستند كه رسيدن , پلة اول مناره ئي ست كه بر اوجِ آن , اذان عاشقانه مي گويند . برنامه اي براي بعد از وصل . برنامه اي براي تداوم بخشيدن به وصل . از وصل ممكن و آسانِ تن به وصلِ دشوار و خطير روح . برنامه اي براي سدَ بنديِ قاهرانه در برابرِ خاطره شدن . برنامه اي براي ابد . براي آن سويِ مرگ . براي بقايِ مطلق . براي بي زمانيِ عشق ....
عشق يك كالاي مصرفي ست نه پس انداز كردني .
مرجان
عشق يك عكسِ يادگاري نيست . يك مزاحِ شش ماهه يا يكساله نيست . واقعيتِ عشق در بقاي آن است و حقيقتِ عشق در عمقِ آن . و اين هر دو در ارادة انساني ست كه ميخواهد رفعتِ زندگي را به زندگي باز گرداند . دختران و پسران بسياري را مي شناسم كه تمام هدفشان از طرحِ مسئلة عشق , رسيدن است . عجب جنجالي به پا ميكنند ! عجب درگير ميشوند ! اعتصاب غذا . تهديد به خود كشي . قرص هاي خواب آور . تهديد . سكوت . فرياد .... و سرانجام , رسيدن . مشكل امَا از همين لحظه آغاز ميشود . وقتي هدف اينقدر نزديك باشد – گرچه كمي هم دور به نظر ميرسد – بعد از زماني كه برق آسا ميگذرد , ديگر نميدانند چه بايد بكنند – با اولين شست و شويِ پرده ها , لب پر شدنِ بشقاب ها , بوي كهنگي گرفتن جهيز , مي مانند معطَل . قصد بي حرمتي به هم را كه ندارند . بي حرمتي , فرزند كهنگي ست , فرزند تكرار . اين را بايد مي دانستند كه رسيدن , پلة اول مناره ئي ست كه بر اوجِ آن , اذان عاشقانه مي گويند . برنامه اي براي بعد از وصل . برنامه اي براي تداوم بخشيدن به وصل . از وصل ممكن و آسانِ تن به وصلِ دشوار و خطير روح . برنامه اي براي سدَ بنديِ قاهرانه در برابرِ خاطره شدن . برنامه اي براي ابد . براي آن سويِ مرگ . براي بقايِ مطلق . براي بي زمانيِ عشق ....
عشق يك كالاي مصرفي ست نه پس انداز كردني .
مرجان
یکشنبه، خرداد ۱۸، ۱۳۸۲
سه هفته ست كه امكان ديدن نظرات رو ندارم . اينجوري احساس ميكنم دارم با ديوار حرف ميزنم . هيچ بازتابي نمي بينم . كسي هست كه بدونه براي حل اين مشكل بايد چه كرد ؟ مسئله اينجاست كه توي وبلاگهاي ديگه نظرخواهي ديده ميشه و فقط توي وبلاگ خودمونه كه اين امكان وجود نداره
***********
از امروز ميخوام گاه گاه چند خطي از كتاب يك عاشقانة آرام نوشتة نادر ابراهيمي رو براتون بنويسم
اين كتاب رو عاشقانه دوست دارم . طي چند سالي كه خريدمش بارها و بارها خوندمش و دوره اش كردم . فكر ميكنم جاي عشق توي اين صفحات خيلي خاليه . تا نظر شما چي باشه !
مرجان
***********
از امروز ميخوام گاه گاه چند خطي از كتاب يك عاشقانة آرام نوشتة نادر ابراهيمي رو براتون بنويسم
اين كتاب رو عاشقانه دوست دارم . طي چند سالي كه خريدمش بارها و بارها خوندمش و دوره اش كردم . فكر ميكنم جاي عشق توي اين صفحات خيلي خاليه . تا نظر شما چي باشه !
مرجان
شنبه، خرداد ۱۷، ۱۳۸۲
1 ) مرجان سلام ميكنه , پس زنده ست ! نگران نباشيد
2 ) چند روز به دليل سقوط از چهار پلة محل كارم در رختخواب بستري بودم . پس دليل ننوشتنم در هفتة گذشته اين بوده . لطفا در مورد هفته هاي قبل تر از اون چيزي نپرسيد .
3 ) من هنوز هم نميتونم اصلا نظرات رو ببينم . ميشه يكي به من بگه مشكل از كجاست ؟
4 ) تعطيلات ارتحال هاليدي رو جاي شما خالي رفته بوديم درياسر در منطقة دوهزار تنكابن . جاتون خالي كلي بارون خورديم , خيس شديم , سرما خورديم , بدبختي كشيديم . خلاصه جاتون خيلي خيلي خالي بود !!!
5 ) مجيد هم تعطيلات آخر هفته ش رو رفته بود يه جاي بسيار روحاني براي فيلمبرداري . جاي شما اونجا هم خيلي خالي بود !
6 ) زياده عرضي نيست . پس خداحافظ
2 ) چند روز به دليل سقوط از چهار پلة محل كارم در رختخواب بستري بودم . پس دليل ننوشتنم در هفتة گذشته اين بوده . لطفا در مورد هفته هاي قبل تر از اون چيزي نپرسيد .
3 ) من هنوز هم نميتونم اصلا نظرات رو ببينم . ميشه يكي به من بگه مشكل از كجاست ؟
4 ) تعطيلات ارتحال هاليدي رو جاي شما خالي رفته بوديم درياسر در منطقة دوهزار تنكابن . جاتون خالي كلي بارون خورديم , خيس شديم , سرما خورديم , بدبختي كشيديم . خلاصه جاتون خيلي خيلي خالي بود !!!
5 ) مجيد هم تعطيلات آخر هفته ش رو رفته بود يه جاي بسيار روحاني براي فيلمبرداري . جاي شما اونجا هم خيلي خالي بود !
6 ) زياده عرضي نيست . پس خداحافظ
جمعه، خرداد ۱۶، ۱۳۸۲
اشتراک در:
پستها (Atom)